مفهوم «تجدید سنت» در اندیشه فیرحی؛ تجمیع و بازآفرینی نشانههای عقلانیت در میراث
حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران و از اساتید برجسته اندیشه سیاسی در اسلام، روز چهارشنبه، ۲۱ آبانماه، دار فانی را وداع گفت. وی یکی از صاحبنظران در زمینه فقه سیاسی و از نواندیشان دینی بود که به گونهای قصد تلفیق میان سنت و مدرنیته با بهرهگیری از فقه را داشت؛ موضوعی که در میان اندیشمندان مسلمان در ایران کمتر سابقه داشته است. برای بررسی بیشتر زندگی و اندیشههای مرحوم فیرحی با حجتالاسلام والمسلمین محمود شفیعی، عضو هیئتعلمی دانشگاه مفید و از شاگردان وی، به گفتوگو نشستیم که متن این مصاحبه در ادامه میآید؛
ایکنا ـ ابتدا درباره میزان آشنایی خود با مرحوم دکتر فیرحی و خصوصیات اخلاقی ایشان توضیحاتی ارائه دهید.
ابتدائاً این مصیبت بزرگ را به همه جامعه علمی و دوستداران دکتر فیرحی عزیز تسلیت عرض میگویم. آشنایی بنده با ایشان از سال ۱۳۷۱ شروع شد که ایشان در دانشگاه باقرالعلوم(ع) تدریس کرده و بنده در محضر وی تلمذ میکردم. در همین رابطه استاد و شاگردی به تدریج احساس قرابت بیشتری کرده و ارتباط ما بیشتر شد تا اینکه راهنمایی پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد بنده با عنوان «آزادی سیاسی در اندیشه شیعه و معتزله با تأکید بر آرای قاضی عبدالجبار و امام خمینی(ره)» را بر عهده داشت. البته خود مرحوم فیرحی، موضوع را پیشنهاد دادند و در سال ۱۳۷۸ از آن دفاع کردم.
بعد از آن ارتباط ما عمیقاً در مسائل علمی و حتی خانوادگی وجود داشت و جدای از درسهایی که در دانشگاه با ایشان گذراندیم یک جلسه تقریباً دائمی ۵ تا ۶ ساله فقه سیاسی با وی داشتیم. در دوره دکتری هم ایشان را برای رساله پیشنهاد دادم که متأسفانه دانشگاه چنین چیزی را نپذیرفت، اما مرحوم فیرحی با گشادهرویی تمام فرمودند که اصلاً مهم نیست و با هم کار خواهیم کرد؛ لذا صفر تا صد رساله بنده با موضوع «تعامل فرهنگ و سیاست در جمهوری اسلامی ایران» با راهنمایی ایشان انجام شد و بعد از دفاع از رساله هم ارتباط ما قطع نشد.
ارتباط عمیق همهجانبه با دانشجو
در این مدت نوعی کشش و کوشش باعث شد ما با هم بسیار نزدیک باشیم. بنده از شیوههای تدریس استاد فیرحی که واقعاً الگو بودند و ویژگیهای خاصی داشت، بسیار بهره بردم. مهمترین شیوه تدریس وی، شکلگیری یک ارتباط عمیق همهجانبه با دانشجو بود. به لحاظ خلقیات هم میتوانم بگویم از منظر بیتکلفی و مهر و عطوفت در ارتباط شخصی با دانشجو، همکار، کارمند و …. کم نظیر بودند. نشانه این رابطه عاطفی، الان برای همه هویدا شده که همگی چگونه در این مصیبت بزرگ ناراحتی خود را نشان میدهند.
ایکنا ـ روش استاد فیرحی در استخراج یا استنباط اندیشه سیاسی در اسلام چگونه بود؟
معتقدم ایشان فوقالعادگیهایی در روش استخراج اندیشه سیاسی اسلام داشتند که کسی این روش را دارا نبود. این استاد فقید به لحاظ روششناختی تلاش میکردند که به تبارشناسی برگردند و بر این اساس، تکهپارههای عقلانیت پراکنده شده در میراث را از هر جا که بود به شکل هنرمندانهای پیدا و در دستگاه توانمند ذهنی خود از نو بازسازی و فرآوری کرده و به مفاهیم مؤثر، مفید و کارآمد برای زندگی سیاسی امروز تبدیل میکردند. ایشان از این طریق موفق میشدند نوع مناسبی از عقلانیت در اندیشه اسلامی را برای این دوره و زمانه شناسایی کنند.
تجمیع بینالاذهانی و زایش حقیقت
برای مثال در بحث تحزب، وقتی میخواستند اندیشه سیاسی اسلام را در این زمینه پیدا کند چون فهم عمیقی از مفاهیم مدرن به دست آورده بودند؛ لذا میفهمیدند کدام آموزه سنت و کدام آیات و روایات را باید پیدا کند تا بتواند به موضوع جدید به درستی بپردازد. بنابراین از یک ذهن ارتباطی بسیار قوی برخوردار بودند؛ برخلاف آنچه در پارادایم قدیمی رایج است که اساتید در یافتن حقیقت، تکذهنی هستند، اما استاد ما این توانایی را داشتند که به صورت بینالاذهانی عمل کرده و زایش حقیقت را نظاره کند، نه اینکه وی به یکباره به حقیقت چنگ زده و آن را به دست بیاورد. این هنرنماییها باعث شده بود مرحوم استاد فیرحی از دیگر اندیشمندان در زمینه اندیشه سیاسی متمایز شود.
ایکنا ـ استاد فیرحی در کنار علوم متداول حوزوی، به مطالعاتی فراتر از مباحث رایج در حوزههای علمیه روی آورد، چگونه ایشان میان دو رویکرد علوم سنتی و دانش جدید جمع کرد و جزو سرآمدان حوزههای مطالعاتی خویش شد؟
این سؤالی بسیار مهم و نیازمند بحث تفصیلی است اما اجمالاً باید گفت اینکه ماهیت تجدد را چه چیزی تعریف کنیم از اهمیت بالایی برخوردار است و نکته مهم دیگر این است که بتوانیم گذشته و حال را به هم پیوند بزنیم. مسئله به این برمیگردد که تجدد را در چه چیزی میتوانیم تعریف کنیم. آیا تجدد، حقیقتی در یک جزیره دیگر است که باید آن را پیدا کرده و در جای سنتی بگذاریم که از گذشته به ما به ارث رسیده است؟ به نظرم دکتر فیرحی موضوع تجدد را این گونه درک نمیکرد، بلکه تجدد را «تجدید سنت» میدانست.
از منظر وی، کلاف عقل بشر به یکباره باز نمیشود بلکه در یک فرآیند تاریخی، این کلاف باز میشود و سنت، همان عقل تحقق یافته در گذشته است که هر بار بیشتر در آن تأمل کنیم میتوانیم آن را بازآفرینی کرده و در یک فرآیند جدید، دوباره آن نشانههای عقلانیت در گذشته را نیز بازآفرینی کنیم. اگر تجدد به معنای این تجدید سنت باشد، آنچه با عنوان تجدد میفهمیم و بیشتر در دانشگاهها به ما یاد میدهند چیزی متفاوت از سنت نیست، بلکه در واقع سنت تجدید یافته است؛ منتها در گوشهای از جهان، بیشتر تجدید یافته و تبدیل به مجموعهای از دانشها شده است که اگر با آن آشنا شوید میتوانید سنت خود را بیشتر تجدید کنید.
کاری که مرحوم استاد فیرحی کرد این بود که با آخرین نسخه از دانش بشر، بیشتر آشنا شده و آن را به عنوان سرمایهای ذهنی و فکری استفاده کرده و به میراث خودمان بازگشتند تا به شکل روشمند، سنت ما را تجدید کنند. ایشان در روششناسی، تأمل را مهم میدانستند؛ لذا با هر تأمل جدیدی میتوانید گذشته را تکمیل کنید.
ایکنا ـ مرحوم فیرحی، هم در مراجعه به تاریخ مانند مشروطه، از پایگاه فقهی تحلیل میکرد و هم مسیر حل مسائل ایران را بیرون از فقه نمیدانست. به نظر ایشان فقه چه ظرفیت و جایگاهی در تحلیل اندیشه سیاسی و ارائه راهکار برای حل مسائل ایران دارد؟
ایشان فقه را به مثابه یک دستگاه دانایی برای خودشان از نو طراحی کرده بودند؛ یعنی در دل دانش فقه، به مثابه میراث مشترک مسلمانان ورود و تمام زوایای آن را مطالعه کرده بودند. این دستگاه همانگونه که در گذشته راهنمای زندگی مسلمانان بوده، الان هم میتوان با چابکتر کردن و با امکاناتی مورد استفاده قرار گیرد که در درون آن دستگاه، به عنوان ابزاری در نظر گرفته میشود که کالاهای مناسبی را به عنوان خروجی این دستگاه به وجود میآورد.
بنابراین ایشان فقه را به عنوان بهترین و تنهاترین میراثی معرفی میکنند که برای مسلمانان بر جای مانده است و دانشی غیر از آن در جهان اسلام برای تولید علم نداریم؛ لذا نمیتوانیم آن را ضایع کنیم. از سوی دیگر باید این سرمایه را به شکل فعالانه چابکسازی کرد و بهبود بخشید تا مناسب زمان کنونی باشد و سؤالات شما را پاسخ دهد.
انتهای پیام