خلافت و تعلیم اسما؛ دو سرمنشأ کرامت و عظمت انسان
به گزارش ایکنا؛ جلسه تفسیر آیتالله عباسی خراسانی با محوریت سوره بقره، ۷ بهمنماه، در مدرسه فیضیه حوزه علمیه قم برگزار شد. وی در این جلسه به تفسیر آیه ۳۱ و ۳۲ سوره «بقره» پرداخت.
خداوند متعال در این آیه میفرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ؛ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم». در ادامه بخشی از متن جلسه درس از نظر میگذرد؛
«در جلسه قبل بیان شد که اسماء به آدم تعلیم داده شد و سپس بر فرشتگان الهی عرضه شد. همچنین فرق تعلیم و عرضه مشخص شد. در آیه نسبت به جناب آدم تعبیر «تعلیم» آمده است، ولی نسبت به ملائکه تعبیر «انباء» آمده است. تفاوت در اینجا بین آدم و ملائکه این است که به حضرت آدم همه اسما تعلیم داده شده است.
در روایتی اینگونه آمده است که امام صادق(ع) فرمودند: خداوند اسمای حجج الله را به آدم تعلیم داد و سپس ارواح آنها بر ملائکه عرضه شد. طبق این روایت اسمای حجج الهی بر فرشتگان عرضه شد، در حالی که آنها ارواح بودند و اجسام نبودند. اگر اینگونه باشد فرشتههای الهی عالم به اسمای حجج الهی هستند. از این قبیل روایات زیاد داریم که تعبیر اسما به حجج الهی شده است. نکته دیگری که در آیه کریمه هست تعبیر «إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» است. صدق به معنای راستگویی و درستکاری است. وقتی میگوییم چیزی صادق است که با واقعیت همراه باشد، همچنین وقتی میگوییم کذب است که همراه با واقعیت نباشد.
به عبارت بهتر صدق در هستی و بود و نبود است نه در تکالیف و باید و نباید. بنابراین کسی گمان نکند اینجا صحبت باید و نباید است، بلکه بحث بود و نبود و هستی است. در اینجا بحث دیگری مطرح میشود و آن اینکه آیا جمله «إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» جمله خبریه است یا به عنوان جمله انشائیه مطرح است. به نظر ما به عنوان انشا مطرح است، نه اینکه به عنوان اخبار باشد؛ یعنی حضرت حق حقیقتاً میخواهد بگویند نمیتوانید این مطلب را اثبات کنید؛ مثل آیه ۹۴ سوره بقره که میفرماید: «قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسین یکسر به شما اختصاص دارد نه دیگر مردم پس اگر راست مىگویید آرزوى مرگ کنید» یا آیه دیگری که میفرماید: «وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ و گفتند هرگز کسى به بهشت درنیاید مگر آنکه یهودى یا ترسا باشد این آرزوهاى [واهى] ایشان است بگو اگر راست مىگویید دلیل خود را بیاورید». اتفاقاً یکی از سورههایی که تعبیر «إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» در آن زیاد تکرار شده، همین سوره بقره است. در هر موردی هم موارد صدق متفاوت است.
نکته بعدی اینکه در تعلیم اسمای الهی، تعلیم لدنی است و اکتسابی نیست و به عبارت بهتر سنخیت با تسبیح و تقدیس اقتضا دارد، این تعلیم هم از سنخ علم لدنی باشد. اگر قرار باشد مثال بزنیم همانند فرمایش حضرت سرّ الانبیا و المرسلین است که فرمودند من در محضر رسول اکرم(ص) بودم و ایشان هزاران باب علم به من یاد میدادند که از هر کدام هزاران باب باز میشد. به عبارت بهتر این علم اجمالی است که منشأ علوم تفصیلی است.
مطلب بعدی این است که آیا این تعلیم، دفعی است یا تدریجی. توجه دارید علوم حصولی تدریجی است، ولی در علوم لدنی و حضوری اصلاً صحبت تدریج نیست؛ مثل نزول انزالی قرآن که دفعتاً واحده حاصل میشود. این نکته هم نکته مهمی است. استفاده دیگر از آیه این است که تعلیم اسما بستر جعل خلافت است؛ یعنی علت اینکه خداوند در زمین خلیفه قرار داد این بود که همه اسما به او تعلیم داده شده بود.
نکته دیگری که در آیه کریمه هست این است که خلافت، تعلیم اسما و حجت و ولایت و امامت در مصداق یکی میشوند و به عبارت بهتر همانطور که منظور از آدم، نوع آدم است، عنوان تعلیم اسما به آدم هم منافات ندارد که منظور از خلافت، خلافت کلیه باشد، ولی خلیفهها در زمانهای مختلفی باشند. همین جاست که ملائکه الهی نمیتوانند همراه این خلیفه باشند؛ یعنی خلیفه در مقاماتی راه دارد که برای فرشتههای الهی مقام معلوم است: «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ».
از این چند آیه این مطلب هم استفاده میشود اگر سؤال شود کمال انسان و عظمت انسان به چیست میتوانیم بگویم به خلافت و تعلیم اسماء است و این منطقه ممنوعهای است که غیر آدم کس دیگری نمیتواند وارد آن بشود. تعلیم اسما و جعل خلافت است که نقطه کمال است و از آن طرف، آنچه این خلافت و تعلیم اسما را نمیپسندد شیطان است.»
انتهای پیام