بانک اشعار آیینیبه بهانهی شعر
بر شیشهی بلور دلم پا گذاشتند؛ حضرت رقیه (س)؛ وحید قاسمی
بسم الله الرحمن الرحیم
بر شیشهی بلور دلم پا گذاشتند
در نیمههای راه، مرا جا گذاشتند
رفتند و این سهسالهی غمدیده را پدر
در دشت ترس و واهمه، تنها گذاشتند
رفتند و زخم کهنهی دلشورهی مرا
بار دگر بدون مداوا گذاشتند
رفتند و دست کوچک یخکردهی مرا
در دست گرم حضرت زهرا گذاشتند
رفتند و شان قدسی من را، مسیح عشق
در زیر چکمههای یهودا گذاشتند
رفتند و فهم آیهی بغض رقیه را
بر گردن شعور لگدها گذاشتند
بعد از دو روز، بر سر بازار شهرشان
همچون کنیزکان به تماشا گذاشتند
وحید قاسمی