آن قدیمترهاادبیات و شعر
باغ شقایق
سالها و شاید قرنها زمان لازم باشد تا بشریت دریابد در این دنیا که وفایی به هیچکس ندارد و به ناگاه در نیمهی راه، همهی آرزوها را لگدمال حقیقتی به نام محدودیت زمان میسازد، باید عاشق بود و دوست داشت.
اما طبیعت خودخواه بشر همهی ارزشهای والای انسانی را فدای خویش میسازد. و عشق تنها گلی میشود به نام شقایق که خیلیها حتی آن را ندیدهاند.
آن روز را آرزو میکنم که هر انسان باغی باشد لبریز از شقایقهای عاشق…
* این پست توسط خانم نگین توسلیان در کیمیای میهنبلاگ ثبت شده است. تاریخ ویرایش: یکشنبه ۱۳۹۸/۰۱/۰۴