بانک اشعار آیینیبه بهانهی شعر
ای که آوارهی چشمان تو دریا میشد؛ حضرت عباس (ع)؛ علیرضا لک
بسمالله الرحمن الرحیم
ای که آوارهی چشمان تو دریا میشد
غرق در نیل غمت حضرت موسی میشد
میرسی دست نداری و کسی از پس نخل
با عمودی، به سر راه تو پیدا میشد
همه میدیدند به روی بدن تو هر تیر
با چه سختی بغل تیر دگر جا میشد
رفتی و باد سیاهی طرف معجر رفت
اول بیکسی زینب کبری میشد
رفتی و با همهی غربت خود حس کردم
بی تو ای پشت و پناهم کمرم تا میشد
مادرم آمد و عطر نفس علقمهات
پرطرفدارترین روضهی دنیا میشد
علیرضا لک
* منبع: وبلاگ حسینیه