آن قدیمترهاادبیات و شعر
انتظار
خیال میکنم امشب عجب شعلهورم
خیال میکنم از روی تیغ میگذرم
تو را به وسعت دریاییات پناهم ده
برای توست اگر ناشکیب و در به درم
درخت، کوه، ستاره، بنفشه، جنگل، رود…
اگر چه کهنه و تکراری است دور و برم
تمام دلخوشیام بقچهای پر از واژه است
تویی تو رایحهی واژههای معتبرم
سوار آینهپوشم! قسم به آینهها
هزار آینه راه است تا شما بپرم
چه خوب میشد اگر با تمام یکرنگی
تو را به ساحل چشمان خستهام ببرم
بیا به کوچهی تنهاییام صدایم کن
بیا که بی تو خودم را به شعر میسپرم
تمام عمر دعا کردهام که بر گردی
تمام عمر، دعا، اشک، آه… منتظرم!
* این پست توسط خانم نگین توسلیان در کیمیای میهنبلاگ ثبت شده بوده. تاریخ ویرایش: یکشنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۷