اخلاق معاشرت ( ۸ ) / ( به بهانه ماه مبارک رمضان )
مردمدارى
یکى از ضرورتهاى اخلاق مسلمانى و معاشرت مکتبى ، « مردمدارى » است ، یعنى با مردم بودن ، براى مردم بودن ، در خدمت دیگران بودن ، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن . همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با دیگران و هر نام دیگرى که بتوانى بر آن بگذارى ، لیکن واقعیت ، همه یکى است ، یعنى خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن .
این ، رمز و راز حیات اجتماعى یک مسلمان است و براى او « پایگاهمردمى » و برخوردارى از رافت و رحمت و مودت و حمایت مردم را فراهم مىآورد . ماهى به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعى ، به حسن سلوک با دیگران.
باید دید چه چیزهایى و چگونه رفتارهایى و چه روحیاتى این زمینه و موقعیت و پایگاه را براى انسان پدید مىآورد ؟ وقتى هدف یکمسلمان ، خدمت بیشتر به همنوعان است ، باید راه و رسم آن را همآموخت . مردمدارى ، یکى از این رمزها است .
نمودهاى مردمدارى
بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردمدارى و این خصلتنیکو ، نمىتوان به رمز آن دست یافت . چه روحیهها و خصلتهایى سبب جذب دیگران مىشود ؟ جذبى که راهگشاى توفیق بیشتر براى خدمت و همدلى باشد . برخى از این نمودها از این قرار است :
۱- خوشاخلاقى
« حسن خلق » ، کمندى است که دیگران را در دام محبت اسیرمىکند .کیست که از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنینانسانى نشود ؟
از امام صادق (ع) پرسیدند : حد و مرز اخلاق نیک ، چیست ؟ فرمود : آن است که : اخلاقت را نرم کنى ، کلامت را پاکیزه سازى ، و با چهرهاى باز و گشاده با برادران دینىات روبهرو شوى . (۱)
گشادهرویى ، از بارزترین صفات رسول خدا (ص) بود که سهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگى آنان به شخص پیامبر اسلام داشت . خداوند در باره این خصلت مردمى رسول اکرم (ص) مىفرماید :
« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک » ; (۲) به خاطر رحمت الهى بود که براى مردم نرم شدى و اگر تندخو وخشن و سختدل بودى ، از دور تو پراکنده مىشدند . در ادامه آیه مىفرماید : پس ، از آنان درگذر ، بر ایشان استغفار کن ، و در کار با آنان مشورت نما .
گویا که « عفو» ، « استغفار » و « مشورت » ، نمونههاى دیگرى از حسن خلق و رفتار مردمدارانه و جاذب است ، چرا که نوعى اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنین برخوردى ، عامل جاذبه شخصمىگردد .
۲- عفو و گذشت
کینه توزى و لجاجت ، ویژه روحهاى حقیر و همتهاى پایین است . برعکس ، آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند ، پوزشها را مىپذیرند ، ازخطاهاى دیگران چشم مىپوشند و از حق شخصى خویش درمىگذرند . بلندنظرى انسان ، عامل محبت دلهاى دیگران است . براىخود انسان نیز نوعى لذت روحى دارد و گفتهاند : « در عفو ، لذتى است که در انتقام نیست . »
عفو و گذشت و چشمپوشى و نادیده گرفتن لغزشهاى دیگران ، دانههاى جلب محبت است و دیگران را خوشبین ، وفادار و بامحبت نگاه مىدارد .
امام سجاد (ع) در دعاى بلند « مکارم الاخلاق » ، از خداوند اینگونه مىطلبد : « خداوندا ! … مرا ثابتقدم و استوار بدار ، تا با ناخالصان و دغلها ، خیرخواهانه برخوردکنم ، و هر کس از من دورى گزید ، من به او نیکى کنم ، و به کسى که مرا محروم کرده ، بذل و عطا کنم ، و با آن که با من قطع رابطه کرده ، بپیوندم ، و کسى را که غیبت مرا کرده است ، به خوبى یاد کنم ، توفیقم ده که نیکى را سپاسگزار باشم ، و … از بدى ، چشم پوشم و درگذرم . » (۳)
اینها گوهرهاى تابناکى در شیوههاى معاشرت است . گفتن اینها در زبان ، آسان است ، اما عمل ، بسیار سنگین است و جز از همتهاى والا و روحیههاى زیبا برنمىآید و باید توفیقش را از خدا طلبید .
۳- بخشش و محبت
آدمیزاد ، بنده احسان است . به هر کس نیکى کنى ، او را رام و مطیعخویش مىسازى و به هر کس محبت و لطف کنى ، قلعه دلش را فتحکردهاى . به قول سعدى :
بنده حلقه بگوش ، ار ننوازى ، برود لطف کن لطف ، که بیگانه شود حلقه بگوش.
این تعلیم حضرت رسول (ص) است که : « اى مردم ! مىدانم که نمىتوانید با اموالتان همه مردم را راضى کنید ، ولى با چهره باز وگشادهرویى و خوشاخلاقى ، مىتوانید . » (۴)
و سخن مولایمان حضرت امیر(ع) چنین است : « بالایثار یسترق الاحرار » ; (۵) آزادمردان ، با ایثار ، بنده و غلام مىشوند .
البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهاى اخلاقى . این هم گام دیگرى در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطههاى عاطفى در جامعه بشرى است .
۴- تواضع و خاکسارى
همچنان در پى بیان نمونههایى از روحیه «مردمدارى» هستیم.افتادگى و تواضع و فروتنى، یکى دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسانمىتوانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آنگونه کهپیامبر خدا بود و انجام مىداد. تکبر، پشت انسانها را خالى مىکند و زیرپا را هم! مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبر و خودخواه، پراکنده مىشوند. برعکس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایتمىکشاند.
امام على(ع) فرموده است: سه چیز موجب محبت دیگران مىشود: «الدین و التواضع والسخاء»; (۶) دیندارى، فروتنى و بخشندگى.
مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمىتوانند با جمعى کار کنند وحمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحىمردم در پى آنان باشند، به تدریج رهایشان مىکنند. مىگویى نه؟ بهاطراف و دوستانتبنگر، و به آنان که کارى در دستشان است دقت کن.ببین متکبران در میان مردم جا و محبوبیت دارند، یا متواضعان؟
۵- حوصله و تحمل
«سعهصدر»، وسعتنظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونههاى دیگر«مردمدارى» است. گاهى افراد، بىحوصلهاند، از جایى و چیزى ناراحتىدارند، یا ضرر و آسیبى دیدهاند، یا تحت فشار و گرفتارىاند،توقعهایشان بالاست، عصبانى مىشوند، حرف تند مىزنند و …
آن که صبور باشد و بردبار، مىتواند با مردم کنار آید،آن که تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در «مکتب صبر»، تمرین و تجربه کرده باشد، مىتواند در ارتباط با مردم، به خدمت خویش وحضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براىانسان ، هوادار درست مىکند. از کوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن ،خشمگین نشدن ، از آثار این «ظرفیت» است. کسى که از این ویژگىاخلاقى برخوردار باشد، از یارى و حمایت دیگران هم برخوردارخواهد بود.
باز بشنویم از کلام امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: «بالحلم تکثر الانصار.» (۷) و نیز این کلام نورانى آن حضرت: «بالاحتمال و الحلم یکون لک الناس انصارا و اعوانا.» (۸) . که هر دو سخن، معناى مشابه دارد، یعنى: در سایه حلم و بردبارىو تحمل است که یاوران زیاد مىشوند و مردم، پشتیبان و حامى تومىگردند.
این خصلت، بویژه براى کسانى که با مردم در تماس و ارتباط بیشترىاند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نیازها، توقعات ومشکلاتند، ضرورىتر و از مهمترین صفات شایسته براى مسؤولاناست.
۶- تفقد و رسیدگى
مردم، بویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند احوالپرسى، رسیدگى،سرکشى و در یک کلمه «تفقد»ند. گاهى یک احوالپرسى و سلام، شادابى روح و نشاط زندگىفراوانى (براى هر دو طرف) پدید مىآورد. گاهى نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل، محبتها و صفاهاى بسیارى ایجاد مىکند. گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک مجلس ختم یا عروسى، مبدا بسیارى از دوستیهاى ماندگار مىشود. دید و بازدیدهاى خانوادگى ، دلها و زندگیها را به هم مربوط مىکند. پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حل و رفع آنها، در دلها را به روى انسان مىگشاید.
پس چه باید کرد؟ روشن است: با مردم زیستن، با همسایهها و همشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انسگرفتن، در رنج و راحت دیگران شریک شدن ، فاصلهها را با دیگرانکوتاه کردن، قطع رابطهها را به «آشتى» بدل کردن، اختلافها و کدورتها رازدودن و … اینها همه «عمل صالح» است. و خداوند چنین نیکوکاران را دوست مىدارد.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان کن به دمى یا درمى یا قلمى یا قدمى.
«مردمدارى»، اخلاق زیبنده مسلمانى است که مىخواهد ازالگوهاى دینى و ارزشهاى مکتبى الهام بگیرد و «زندگى اسلامى» داشته باشد.
باید با «عمل»، دیگران را جذب کرد، نه با «حرف» ! «گفتار بى عمل،چک بىمحل است». و مردمدارى، اخلاق انبیا و اولیاست ..
پىنوشتها: ۱) معانىالاخبار، صدوق، ص ۲۵۳. ۲) آل عمران، آیه ۱۵۹. ۳) صحیفه سجادیه، دعاى ۲۰ (دعاى مکارم الاخلاق). ۴) مستدرک وسائلالشیعه، ج ۲، ص ۸۳. ۵) غررالحکم، آمدى، ج ۱، ص ۳۲۹. ۶) همان، ص ۳۶۰. ۷) همان، ص ۳۲۹ و ۳۳۵. ۸) همان.